مطالب مفید و خواندنی ارسالی توسط کاربران

[mariya]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آنانی که می بخشند و در بخشش خود معنایی برای درد و شکنجه نمی یابند . اینان در جستجوی هیچ نوع شادی نیستند و حتی به فکر نشر مناقب و فضایل خود نمی افتند . اینان آنچه را که دارند می بخشند ، مانند گلها و ریحانها که بوی عطرآگین خود را در چمنزارها و جلگه ها پخش می کنند . خدای بزرگ با دست این افراد سخن می گوید و از میان دیدگان این اشخاص به زمین لبخند می زند . [/FONT]جبران خلیل جبران


منبع:http://yekpand.persianblog.ir

دوزخ شکنجه و عذاب نیست، دوزخ در قلب خالی است. جبران خلیل جبران

منبع:http://janan.eu/?p=562

[naderloo]

كفش‌هایم كو،
چه كسی بود صدا زد: سهراب؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ
مادرم در خواب است
ومنوچهر و پروانه، و شاید همه مردم شهر
شب خرداد به آرامی یك مرثیه از روی سر ثانیه‌ها
می‌گذرد
و نسیمی خنك از حاشیه سبز پتو خواب مرا می‌روبد
بوی هجرت می‌آید
بالش من پر آواز پر چلچله‌هاست
صبح خواهد شد
و به این كاسه آب
آسمان هجرت خواهد كرد
باید امشب بروم
من كه از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت كردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
كسی از دیدن یك باغچه مجذوب نشد
هیچكس زاغچه ای را سر یك مزرعه جدی نگرفت
من به اندازه یك ابر دلم می‌گیرد
وقتی از پنجره می‌بینم حوری
� دختر بالغ همسایه � پای كمیاب ترین نارون روی زمین
فقه می‌خواند
چیزهایی هم هست، لحظه‌هایی پر اوج
(مثلاً شاعره‌ای را دیدم
آنچنان محو تماشای فضا بود كه در چشمانش
آسمان تخم گذاشت
و شبی در شب‌ها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور، چند ساعت راه است؟)
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را كه به اندازه پیراهن تنهایی من
جا دارد، بردارم،
و به سمتی بروم
كه درختان حماسی پیداست،
رو به آن وسعت بی واژه كه همواره مرا می‌خواند
یك نفر باز صدا شد: سهراب!
كفش‌هایم كو؟

[suldoz]

ﺗﺎﺭﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﻻﺑﻪ ﻻﯼ ﻣﻮﻫﺎﯾﻤـ ڪﻔﻦ ﺗﻚ ﺗﻚ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ڪﻪ ﺗـﺎ ﺣﻨﺠـﺮﻩ ﺁﻣـﺪﻧـﺪ ...
ﺍﻣـﺎ ﻣـﺎﻧـﺪﻧـﺪ ﻭ ﻣُـﺮﺩﻧـﺪ

[mariya]

سیبی که از درخت می‌افتد

از نو به شاخه بر می‌گردد

اما

دیگر نمی‌شناسند

همدیگر را...

"قیصر امین پور"

[mariya]

پیش از اینها فکر میکردم خدا

خانه ای دارد کنار ابر ها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از از تاج او

هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان

نقش روی دامن او کهکشان

رعد و برق شب طنین خنده اش

سیل و طوفان نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او آفتاب

برق تیر و خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

از خدا در ذهنم این تصویربود . . .


بخشی از شعر "پیش از اینها فکر می‌کردم خدا"، " قیصر امین پور"

فاضل حُسنو داغلارجا: وقتی شاعری می میرد/ اول از همه/ خدا خبردار می شود..................

[kojloo]

قدیم ها
قدیم ها اوضاع بهتر بود، نه اینکه وضع آدم ها بهتر بود، نه اینکه امکانات در حد امروز بود، نه اینکه ابزار آسایش هم فراهم بود، ولی هر چیزی که بود یا نبود مال همه بود همه با هم داشتند و نداشتند. همه برای هم داشتند و نداشتند. سفره های باز زیاد نبود ولی روی میزبان باز و دل مهمان شاد بود. قدیم ترها اگر اتومبیلت خراب می شد، بی آنکه گفته باشی و خواسته باشی، همیشه عابرانی بودند که دستی بیندازند تا تو بتوانی آن را روشن کنی. اگر مهمان سرزده می آمد، همیشه همسایه ای بود که بتوانی از او نان بگیری. اگر مراسمی داشتی دوستی بود که خانه بزرگترش را در اختیارت بگذارد. وقتی به مسافرت می رفتی، آنقدر اعتماد بود که کلید خانه را برای آبیاری گل ها به همسایه ات بسپاری. اگر پایت می پیچید و در خیابان زمین می خوردی، همیشه عابران ناآشنایی بودند که دستت را بگیرند تا برخیزی. برمی خاستی و یادت بود که اگر تو هم جایی افتاده ای را دیدی، نه از سر لطف، که از سر وظیفه ای که داری بروی و دستش را بگیری. این بود که هرچه بود یا نبود، باری روی زمین نمی ماند و با هر چه کاستی ، دل ها شاد بود.
سلامت شماره 504

[ayata]

اگر 2لیتر اب داشته باشیم فاقد الودگی کلیفرمی 200سی سی از ان رابرداریم چند سی سی اب خواهیم داشت کلر باقیمانده 50. پی پی ام .انشااله جواب هفته بعد.

[mariya]

چقدر این چند جمله کوتاه زیبا هستند:

دوست ها دو دسته اند :آنهایی که خواهی شناخت ،آنهایی که نمی خواهی بیشتر بشناسی ..." سید محمد مرکبیان "


آنکس که تا کنون سکوتت را نفهمیده احتمالا حرف هایت را هم نخواهد فهمید ... "هوبارد "

لحظاتى در زندگى هست که نه کسى را دوست دارى، و نه دلت میخواهد کسى تو را دوست داشته باشد ..." على محمد افغانى / شوهر آهو خانوم "


بعضی آدم‌ها چیزی در چنته ندارند اما برای فهمیدن همین مطلب بایدمدت‌ها به حرف‌شان گوش بدهید ..." دبلیو. اچ. بورن "

زبان به انسان های معمولی برای این داده شده است تا ما فی الضمیرخود را بیان کنند اما به انسان های زرنگ تر برای این داده شده تا ما فیالضمیر خود را پنهان کنند!" رابرت سوث، به نقل از محمدرضا باطنی، درباره زبان، ص 18 "


زندگی به من آموخت که هــیچ چــیز از هیـچکـس بعــید نیـست ..." ویلیام فاکنر / نخل‌های وحشی "


داشتن دوستی که آدم نسبت به او احساس آرامش کند بهترین چیزاست ..."میلان کوندرا "



منبع:http://7fanoos.persianblog.ir

[mariya]

چند شعر زیبا، اثر شاعر معاصر، جلیل صفر بیگی"، متولد سوم بهمن سال ۱۳۵۲ در روستای چالسرا در استان ایلام. اشعار زیر خطاب به حضرت مهدی (عج) سروده شده.ایشان اشعار بسیار ساده و شیرینی می سرایند.


هم چاه سر راه تو بايد بكنيم
هم اينكه از انتظار تو دم بزنيم
اين نامه ي چندم است كه مي خواني
داريم ركورد كوفه را مي شكنيم

***
هر چند كه خسته ايم از اين حال نيا!
شرمنده! اگر ندارد اشكال نيا!
ما خط تمام نامه هامان كوفي است
آقاي گلم زبان من لال نيا!

***

یک عمر تو زخم های ما را بستی
هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه می رسد آقا جان!
ما تازه به یادمان می آید هستی!

[naderloo]

من معتقدم که تکرار تجارب استیو جابز در کسب‌وکار و زندگی شما امکان‌پذیر است، اگر به خوبی هفت اصلی که او را به حرکت درآورد، درک کنید.
اصل اول: کاری را انجام دهید که به راستی به آن علاقه‌دارید.

استیو جابز همیشه از علایق خود در زندگی‌اش پیروی کرده است و می‌گوید که این کار تفاوت عظیمی در زندگی‌اش ایجاد کرده است.
اصل دوم: در این دنیا اثری ماندگار از خود به جای بگذارید.

جابز افرادی را که به لحاظ فکری همانند او هستند، جذب می‌کند. افرادی که در تصورات و رویاهایشان سهیم می‌شوند و کمک می‌کنند ایده‌های او تبدیل به نوآوری‌های تغییر دهنده دنیا شود. احساس و انگیزه، سوخت موشک اپل هستند و تصورات جابز را به واقعیت تبدیل می‌کنند.
اصل سوم: مغز خود را به کار بیندازید.

نوآوری بدون خلاقیت وجود ندارد و برای استیو جابز، خلاقیت، عمل ارتباط دادن اشیا با هم است. جابز معتقد است که طیف گسترده‌ای از تجارب، درک ما از تجربه انسانی را گسترش می‌دهد.
اصل چهارم: رویا را بفروشید نه محصولات را.

برای جابز، افرادی که محصولات اپل را خریداری می‌کنند، «مشتری» نیستند. آن‌ها افرادی هستند که رویاها، بلندپروازی‌ها و آرزوهای فراوان دارند. جابز این محصولات را می‌سازد تا به آنها کمک کند رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنند.
اصل پنجم: به هزار چیز، نه بگویید.

به اعتقاد جابز، ساده سازی، نهایت پالایش و خالص سازی است. از طراحی آی‌پاد تا آیفون، از بسته‌بندی محصولات اپل تا عملکرد سایت اپل، نوآوری به معنای زدودن غیرضروری است تا اینکه شاید موارد مهم‌تر حرف خود را بزنند.
اصل ششم: تجربه‌های عالی خلق کنید.

جابز، فروشگاه‌های اپل را به یک استاندارد طلایی در بحث خدمات مشتریان تبدیل کرده‌است. فروشگاه اپل بهترین خرده فروش دنیاست. با معرفی نوآوری‌های ساده، هر کسب‌وکاری می‌تواند به نوعی تغییر کند تا ارتباط احساسی عمیقی با مشتریان خود ایجاد نماید.
اصل هفتم: پیغام خود را از بر شوید.

جابز در میان مدیرعاملان شرکت‌ها، برترین راوی است و معرفی محصولات را به شکلی هنری بیان می‌کند. شما می‌توانید جدیدترین ایده‌ی دنیا را در اختیار داشته باشید، اما اگر نتوانید مردم را نسبت ه آن تهیج کنید، نوآوری شما اهمیتی پیدا نمی‌کند.
این هفت اصل متفاوت برای دستیابی به موفقیت مفید خواهد بود. چه کارآفرینی باشید که در یک اتاق خواب اضافی مشغول به کار هستید، چه یک سرباز ۲۱ ساله‌ی کهنه کار صنعت که تغییرات بنیادی را تجربه کرده، چه یک فارغ‌التحصیل دانشگاه که برای کار مصاحبه می‌کنید یا یک صاحب کسب‌وکار کوچک که به دنبال ایده‌هایی برای شرکت خود هستید، شما مهم‌ترین برند خود را به نمایش می‌گذارید؛ خودتان را.

[naderloo]

قانون شگفت انگیز دانه ها از هشت بهشت

[mariya]

جملات زیبای دکتر چمران، مردی که اوج را در علم، عشق، هنر و ... تجربه کرد و به جایی رسید که برای آرام گرفتن خود، دست به دامان خدایی خدایش شد:

می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آ نرا می پذیرم، اما می گویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست.


خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش!‏

همیشه آرزو داشتم اگر دوستانم می خواهند از من دفاع کنند به خاطر محبت و دوستی، اگر به هدف من علاقه مندند، به خاطر طرفداری از حق باشد نه رحم و شفقت به دوستی دلسوخته و رنجدیده که احیاناً کسب قلب او ثواب داشته باشد.

خدایا تو را شکر می کنم که به من نعمت " توکل " و " رضا" عطا کردی، و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم.

آنان که به من بدی کردند، مرا هوشیار کردند، آنان که به من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند ،آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند، آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا آموختند پس خدایا! به همه اینان که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا کن.


اگر پرستش غیر از خدا مجاز بود، علی (ع) را می پرستیدم....

[ayata]

[JUSTIFY]بادام های تلخ [FONT=Arial Black]دز[/FONT][FONT=Arial Black]د همه بادام های زیر درخت را که باغبان باتمام سختی چیده داخل کیسه جاداده بود رابرداشت از دیوار حریم باغ بالا زد از روی دیوار ÷ایین امد .خیلی می ترسید وکمی درد در بدنش احساس میکرد اما خوشحال از خوراک شیرینش به گوشه ای خیز برداشته چندتا از انها راباسنگ شکسته وخورد اما همه تلخ بود اری بادامهای تلخ تلخ .کیسه راداخل باغ انداخت وسریع از محل دور شد اما بعد از ساعتی باغبان باز گشت بااینکه جای کیسه عوض شده بود .اما خوشحال که هنوزدسترنجش هدر نرفته بود .قدر دسترنج به ظاهر تلخش را دزد نمی دانست بلکه خود وکسی می دانست که ان طرفتر از بادامها دارو ساخته بود تا تجویز شود . سال نوبر همه شما مبارک امید که سال توام با موفقیت داشته باشد.[/FONT][FONT=Arial Black] [/FONT]یه بهداشت محیطی از سمیرم :[/JUSTIFY]

[mariya]

ما اغلب از فرداها قرض می کنیم تا وام خویش را به دیروزها بپردازیم (جبران خليل جبران)

[mariya]

سخنان ناب علی بن ابی طالب (ع) :

دوست مومن عقل است ، یاورش، علم ، پدرش مدارا و برادرش ، نرمش.

بهترین شیوه صداقت وفای به عهد است.