جملات قصار دکتر شریعتی

[naene]

[RIGHT][font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقتی که دیگر نبود[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من به بودنش نیازمند شدم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقتی که دیگر رفت[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من به انتظار آمدنش نشستم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من او را دوست داشتم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقتی که او تمام کرد[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من شروع کردم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقتی که او تمام شد [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من آغاز کردم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چه سخت است تنها متولد شدن[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مثل تنها زندگی کردن است [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مثل تنها مردن[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دکتر علی شریعتی[/font][/RIGHT]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/font][font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اگر در صحنه حق و باطل نیستی، اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی، هر جا که میخواهی باش.[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده. هر دو یکیست! (دکتر علی شریعتی)[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دنیا را بد ساخته اند ... کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد ... کسی که تورا دوست دارد ،[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تو دوستش نمی داری ... اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد ... به رسم و آئین هرگز[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] به هم نمی رسند ... و این رنج است ... (دکتر علی شریعتی) [/font]


[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شرافت مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یکبار لکه دار شد دیگر جبران پذیر نیست[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/font][font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱-آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم یک[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم پاسخ[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] خویش را خواهیم گرفت.[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۲-خداوندا[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حال که بزرگ شده ام [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کسی را دوست می دارم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]می گویند:[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فراموشش کن [/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۳-خدایا به من زیستنی عطا کن [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حسرت نخورم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و مردنی عطا کن[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۴-خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]منچون تویی را دارم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وتو چون خود نداری[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۵-پروردگارا به من تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۶-... نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد ... نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]... ولی بسیار مشتاقم ... که از خاک گلویم سوتکی سازد ... گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و بازیگوش ... تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد .... و سراب خفتگان خفته را[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] آشفته تر سازد ... تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را ... [/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۷-به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۸-روزی که بود ندیدم....روزی که خواند نشنیدم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]روزی دیدم که نبود....روزی شنیدم که نخواند[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۹-خدایا به من توفیق تلاش در شکست[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]صبر در نومیدی[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عظمت بی نام دین بی دنیا[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عشق بی هوس عطا کن[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۰-سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۱-من هرگز نمی نالم...قرنها نالیدن بس است...میخواهم فریاد بزنم...!اگر نتوانستم سکوت میکنم....[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۲-همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باشی[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۳-خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.[/font]


[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۴-هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۵-انها(دشمنان)از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمیشوی می دوشنت و از اسب [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند و از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند. انها از [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فهمیدن تو میترسند.[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۶-ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۷-اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین ها [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی ![/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۸-عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که : [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عشق زاییده تنهایی است.... و تنهایی نیز زاییده عشق است... [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد .... کسی در پیرامونش نباشد![/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست![/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند...[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛ [/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در انبوه جمعیت نیز تنهاست ......[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کتاب نیایش [/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۱۹-خدایا : «چگونه زیستن »را به من بیاموز ،« چگونه مردن» را خود ، خواهم دانست .[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند .[/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۲۰-باور نمی کنم هرگز باور نمی کنم که سال های سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد. یک کاری خواهد شد.[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] زیستن مشکل است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند و دیر می گذرند[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که احساس می کنم خفه می شوم. هیچ نمی دانم چرا؟ اما می دانم کس دیگری در درون من پا گذاشته است[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و اوست مرا چنان بی طاقت کرده است. احساس می کنم دیگر نمی توانم در خود بگنجم[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و در خود بیارامم و از بودن خویش بزرگتر شده ام و این جامه بر من تنگی می کند.[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] این کفش تنگ و بی تا بی قرار!عشق آن سفربزرگ! آه چه می کشم![/font]

[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چه خیال انگیز و جان بخش است این جا نبودن.[/font]


[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۲۱-معشوق من چنان لطیف است که خود را به « بودن » نیالوده است[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد نه معشوق من بود . . . [/font]


[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]۲۲-چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد... این سرزمین را[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست. و چاره ایی دیگر پیدا نیست[/font]
[font=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد.[/font]

[arabkhani]

سلام
جالب و زيبا بودن

[nastaran]

بسيار جالب بود استفاده كردم دست شما درد نكند

[sharif]

بسار علی بود. واقعا دستت در نکنه

[Mahdipour]

باتشكر و سپاس

الهی! عقيده ام را از عقده ام مصون بدار. (معلم شهيد شريعتی)