[align=justify]با سلام:
و به قول سهراب بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم:
چند وقت پیش متنی در خصوص کشور کانادا به من ارسال شد که عین آن در ذیل آورده شده است نکته ای که نظرم را در خصوص این متن جلب کرد این بود که برخی از دوستان نظرات خاصی در این خصوص داشتند یکی از آنها نوشته بود:
واقعا متاسفم برای کسی که این متن رو نوشته و فکر میکنه اونجا بهشته ، متاسفم
و دیگری گفته بود:
بله بله درست میگین منم واقعا متاسفم!...
و در مذمت کشور کانادا بحث های زیادی رو مطرح کرده بودند
به ذهنم رسید که مقدمه به این متن اضافه کنم که به شرح ذیل است حال قضاوت با خود شما دوستان:
دوستان باید بگم که ما نمیتوانیم و نباید پیشرفت های کشور کانادا را در خصوص گستردگی خدمات و ارتقا فرهنگ اجتماعی ندیده بگیریم ببینید این دلیل نمیشه که بگیم پس کشور عزیزمان ایران عقب مانده است .دوستان ببینید کاناد کشوری است که از نظر اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار داره وبرای اینکه به اینجا برسه سالها خردمندانه کار کرده این وضعیت کنونی حاصل سالها فعالیت در عرصه های مختلف اقتصادی و فرهنگیه لذا تونسته که ساختارهای فرهنگی مناسبی رو پایه گذاری کنه که مردم عادی راهی ندارند بجز اینکه از این ساختار ها عبور کنند
ببينيد يك مثال ميزنم تا زماني كه سيستم نوبت دهي در بانك ها كه در اينجا از آن به عنوان ساختار خدمات رساني نوين ياد ميكنيم وجود نداشت، چه وضعيتي در بانك ها داشتيم، آيا يادتان هست، اگر شما وارد يك بانك كه فاقد اين ساختار است شويد چه ميبيند و چه قضاوتي ميكنيد.بانك شلوغ ، عدم رعايت حق تقدم، وجود صف طول و دراز به صورت ايستاده با وجود صندليهاي بيشمار و خالي در بانك ، عدم انجام ساير فعاليت هاي روز مره تا پايان عمليات بانكي به دليل حضور در صف و...
آيا در مورد فرهنگ مردم در بانك هاي مجهز به سيستم نوبت دهي نوين و فاقد آن بدرستي قضاوت ميكنيد؟
آيا مردم در بانك هاي داراي اين سيستم با فرهنگ تر به نظر ميآيند و مردم در ساير بانك هاي فاقد سيستم مذكور بدون فرهنگ هستند
آيا ما مردم در قبل از راه اندازي سيستم بدون فرهنگ و پس از راه اندازي آن با فرهنگ شديم .
نه دوستان در حقيقت ساختار خدمات بانكي به صورت بهينه اصلاح گريده است.
وبه قول معروف ساختار ها عادت ها را بوجود ميآورند و عادت ها فرهنگ ها را
و...
امیدوارم بتوانیم آنقدر فعالیت نماییم تا ساختارهای علمی ، فرهنگی، اجتماعی، رفاهی و... مناسبی برای کشورمان فراهم کنیم و کشوری به مراتب زیبا تر از کانادا بسازیم.
متن اصلی
کانادا از نگاه یک مهاجر
من از این کشور متنفرم. دلایل من هم واضح و مبرهنه. برای اینکه مطمئنتون کنم که نظرم کاملا درسته بعضی از دلایلم رو اینجا می نویسم تا خودتون قضاوت کنین. فقط یادتون باشه که فکر مهاجرت به این کشور عوضی رو نکنین. . این هم دلایل من:
1.اینجا یک نظام پزشکی احمقانه داره که آدمها رو همین طور بی دلیل مجانی معالجه می کنه. مثلا اگر برین بیمارستان هزینه ویزیت دکتر، معالجات، عمل جراحی، اتاق بیمار، غذا و داروی بیمار و خیلی چیزهای دیگه رو دولت می ده. آخه جون من کدوم کشور خراب شده ای یه همچه کار احمقانه ای می کنه. تازه تو اکثر اتاقهای بیمارستانها تلویزیون هست. برای بچه ها وسایل بازی هست. برای همراهان اتاق انتظار هست که گاهی وقتها هم توش قهوه و شکلات مجانی گذاشتن. از همه بدتر اینکه مریض چون قرار نیست پول بده می تونه آزادنه در محیط بیمارستان بچرخه. ساعت ملاقات هم به طرز احمقانه ای معمولا از صبح شروع میشه تا شب.
2.اکثر پیاده روها و خیابونهای شهرها پر از چمنه. آدم حالش بهم می خوره اینقدر سبزی می بینه. اَه. آخه اینم شد کار. بدتر اینکه هی شهرداری میاد سر این چمنها رو می زنه و مرتبشون می کنه. تازه اینجا این قدر پارک و بوستان هست که آدم نمی دونه کدومشون رو بره. این یکی که خیلی بده. آخه آدم گیج میشه و گیجی هم برای سلامتی مضره.
3.اینجا مدرسه ها مجانیه. تازه تو این مدرسه های مجانی تو هر کلاس معمولا بیشتر از ۲۰ تا شاگرد نیست. تا دلتون بخواد در اختیار این بچه ها وسایل بازی و امکانات آموزشی گذاشتن. آخه آدم نباید حالش از این وضعیت بهم بخوره. فکر نمی کنین چقدر بچه ها فاسد میشن وقتی فکرشون آزادآنه کار می کنه و می تونن از خودشون ابتکار به خرج بدن. بدتر اینکه خیلی از بچه ها تو مدرسه دو تا زبون یاد می گیرن و وقتی دیپلمشون رو می گیرن دو تا زبون انگلیسی و فرانسه رو عین هم صحبت می کنن و می نویسن. واقعا این یکی که دیگه حالم رو بهم می زنه.
4.دولت لوس کانادا برای اینکه مردم رو خر کنه به اونهایی که بچه دارن هرماه یه پولی می ده. احمقانه اینه که اگر کسی در آمدش کمتر باشه پول بیشتری می گیره. بعضی ها برای هر بچه ای بیش از ۲۵۰ دلار در ماه می گیرن تازه علاوه بر اون اخیرا ۱۰۰ دلار هم بابت پول مهد کودک می گیرن. اَه اَه اَه
5.بیشتر راههای کانادا اتوبانه. آخه تو رو خدا یکی نیست بگه اتوبان باعث میشه آدم راحت تر باشه و این خیلی بده. بدتر اینکه اکثر این اتوبانها عوارضی ندارن و همین طور مجانی می ری توشون. تو رو خدا می بینی مالیاتی که از ما میگیرن رو صرف چه بریز و بپاشهایی می کنن.
6.تو این کشور عجیب و غریب خدمات آزمایشگاهی مجانی. آخه آدم این رو به کی بگه. وقتی میری آزمایشگاه نه تنها خون و ادرار و اونی که نمیشه اسمش رو بگم مجانی آزمایش می کنن بلکه احمقا نتیجه آزمایش رو مستقیم می فرستن برای دکترت که مریض به زحمت نیفته. این دیگه قابل تحمل نیست.
7.بدترین چیز اینه که تقریبا همه اتوبوسهای مدارس اینجا به یک شکلن. همه به رنگ زردن که حال آدم ازش بهم می خوره. آخه احمقا فکر می کنن اگه رنگ اتوبوس زرد باشه بهتر دیده میشه و خطر تصادفش کمتره و بچه ها جونشون بیشتر در امانه. از اون احمقانه ترش اینه که وقتی سرویس مدرسه وا میسته که بچه ها رو سوار یا پیاده کنه کلی چراغهای عجیب غریب دور و ورش روشن میشه و همه ماشینها در هر طرف خیابون که باشن وامیستن تا بچه ها با امنیت کامل تو خیابون تردد کنن. آخه چه اهمیت داره که چندتا بچه در طول سال به خاطر تصادف بمیرن که اینا این همه مردم رو به زحمت میندازن.
8.اگه بخوای تو کانادا یه کار جدید راه بندازی اینقدر بهت اطلاعات مجانی میدن که دیگه بالا میاری. از وب سایتهای دولتی بگیر تا مشاورای حضوری که همین طور پول مالیات رو به عنوان حقوق بهشون میدن تا به یه عده که می خوان ایجاد کار بکنن کمک کنن. آخه اینم شد کار. چرا باید از آدمهایی که طرحهای خوب تو کلشونه حمایت کرد. چرا دولت تا ۲۵۰ هزار دلار به این جور آدمها وام میده. چرا شهرداریها از این آدمهای مبتکر حمایت می کنن. این دیگه چه وضعشه بابا.
9.از سیستم بد اداری اینجا هر چی بگم کم گفتم. بیشتر کارهای اداری اینجا یا از طریق اینترنت انجام میشه و یا از طریق تلفن. برای اینکه نکنه کارمندهای تنبلشون بخوان با ارباب رجوع سر و کله بزنن بیشتر کارها رو از راه دور و در اسرع وقت انجام می دن. این دیگه نوبرشه والا.
10.تو خیلی از شرکتهای بزرگ وقتی کارمندها میرن سر کار اصلا کارت نمی زنن. اصلا کسی ازت نمیپرسه کی اومدی کی رفتی. این دیگه چه وضعشه. اون وقت با این وجود اکثر کارمندها به موقع میان و به موقع میرن.
11.نظام بانکی اینجا حال آدم رو بهم می زنه. بیشتر کارها اتوماتیک انجام میشه. پرداخت قبضهات رو میتونی اتوماتیک کنی. دریافت حقوقت اتوماتیکه. خیلی از کارها رو از طریق اینترنت انجام می دی. دستگاههای خود پرداز همه جا ریخته که بتونی راحت پول بگیری یا کارهای بانکیت رو انجام بدی. کارتهای اعتباری و خطهای اعتباری و غیره و غیره تو رو از اینکه به دوستان و آشنایانت برای گرفتن پول مراجعه کنی بی نیاز می کنه. همینه که آدمها از هم فاصله می گیرن. چون هیچ کس از کسی طلبکار نیست کمتر به هم دیگه تلفن می زنن.
12.آدم از پلیس کانادا نمی ترسه. بابا پلیس باید ابهت داشته باشه نه اینکه به آدم احترام بذاره. همینه که رقم جرم و جنایت اینجا کمه دیگه. لابد مردم از پلیس خجالت می کشن. چون مطمئنم که از پلیس نمی ترسن. کشور کم جرم و جنایت که کشور نیست.
13.رقم تورم تو کانادا کمتر از سالی ۳ درصده. معمولا این رقم حدود ۲ درصد نگه داشته میشه. اعصاب آدم خرد میشه از بس که قیمتها زیاد نمیشن. احساس می کنی که هیچ تحرکی تو اقتصاد این کشور نیست.
اگه بخوام از بدیهای کانادا بگم این لیست سر به فلک می کشه ولی فکر کنم همین 13 مورد برای اینکه متقاعدتون کنه کافی باشه. دیگه به اینکه فروشنده ها خوش برخوردن، پلیس از آدم رشوه نمی خواد، مردم به هم احترام می ذارن و خیلی چیزهای بد دیگه اشاره نمی کنم.
[/align]
کانادا و بستر های خدمات اجتماعی
مدیر انجمن: naderloo
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان