متدهای نفوذ در دل استاد (برگه امتحانی)

در این انجمن به متفرقه در موژ مهندسی بهداشت ایمنی و محیط زیست در مورد بهداشت ایمنی محیط زیست بهداشت محیط مهندسی بهداشت محیط بهداشت حرفه ای تصفیه آب تصفیه فاضلاب جزوه ارشد محیط زیست ایمنی میپردازید.

مدیر انجمن: naderloo

ارسال پست
TAHEREH
آماتور
آماتور
پست: 158
تاریخ عضویت: 22 ژولای 2010 00:00
تماس:

متدهای نفوذ در دل استاد (برگه امتحانی)

پست توسط TAHEREH »

روشي پليد
یک درس ساده ای بود که من بنا به دلایلی نتوانسته بودم اصلا این درس را بخوانم و با ذهن کاملا خالی سر جلسه امتحان رفتم. نیم ساعتی نشستم و دیدم هیچکدام از این سوالات حتی برایم آشنا هم نیست. یک جمله در پایان برگه نوشتم و برگه را تحویل دادم:

«در اعتراض به تقلب گسترده ای که سر جلسه ی امتحان از سوی دیگر دانشجویان شاهد بودم از دادن این امتحان خودداری کرده و نمرهی صفر را به بیستِ با تقلب ترجیح میدهم.»

نمرهی الف کلاس را گرفتم! خدایا مرا ببخش.


اگر دین ندارید لااقل دلم شاد کنید
محاسبات عددی. درس بسیار دشوار. حداقل برای من که علاقه ی چندانی به ریاضیات و مباحث محاسبه ای کامپیوتر نداشتم. سوالات توزیع شد و مطابق معمول! خداوکیلی دیگر این درس 3 واحدی را خوانده بودم ولی چه کنم که در مغزم جای نگرفته بود. عادت دارم که قبل از اینکه برگه را تحویل دهم نمرهی خود را تخمین میزنم. در بهترین حالت 7 میشدم. امکان رسیدن امدادهای غیبی هم تحت هیچ عنوانی میسر نبود. آخر برگه نوشتم:
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
نمرهی 11 گرفتم و نفر سوم کلاس شدم! خدایا مرا ببخش.


وساطت حافظ
استاد حسینی دکترای ادبیات بود و استاد درس شیوه ی نگارش (البته فامیلش شهبازی بود ولی چون ممکنه یه وقت بیاد اینجا رو بخونه من نام مستعار نوشتم). عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه چند بیت از حافظ میخواند و چشمانش پر از اشک میشد. سوالات چی.....؟ بگید؟ (اسمایلی آقای قرائتی) نه که بلد نباشم اما در حد 15-16 بیشتر نمیگرفتم. قبل از امتحان سری به اینجا زده بودم و واژه ی «شهباز» را در دیوان حافظ سرچ کردم و آن بیت را کف دستم ثبت کردم. زیر برگه امتحان نوشتم :
«جناب استاد من که «حافظ» را نمیشناختم؛ این شما بودید که در این ترم عشق حافظ را در وجود من انداختید! و باعث شدید تا با این شاعر آسمانی آشنا شوم. امروز قبل از امتحان گفتم تفالی به حافظ بزنم و ببینم چه میشود، این بیت آمد»:
خاکیان بی بهره اند از جرعه ی کاس الکرام این تطاول بین که با عشاق مسکین کرده اند
شهپر زاغ و زغن زیبا صید و قید نیست این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند
بیست گرفتم! تنها بیستی که استاد در چند سال اخیر به یک دانشجو داده بود. خدایا مرا ببخش.
نمایه کاربر
lili
جدید
جدید
پست: 52
تاریخ عضویت: 09 نوامبر 2009 00:00
حالت من: Badhal
محل اقامت: استان بوشهر
تماس:

پست توسط lili »

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای تصویر تصویر
ارسال پست

بازگشت به “متفرقه”

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان